بی همتای من
شایلین
از همون وقتی که فهمیدم هستی
از همون وقتیکه ٦ میلیمتر بودی
از اون موقع که هنوز تکون نمیخوردی و
از همون وقتی که برای اولین بار لرزیدی وبعدها تکون خوردی
از همون لحظه ای که برای اولین بار صورت کوچیک وقشنگتو دیدم
دوستت داشتم
دوستت دارم
و
می پرستمت
♥
ساعت ١٢:٣٥ روز ٣١ شهریور ٩٠ برای اولین بار چشمهای زیبات دنیای رنگارنگ رو دید اما من ساعت ٣ صورت ناز و کوچولوتو دیدم(صورتی که هیچ وقت فراموشش نمیکنم)
٣ کیلو وزنت بود و ٥٠سانت قدت بود
تا ٥ روز آروم آروم بودی وفقط وقتی گرسنت میشد مثل یه پیشی کوچولو که میو میکنه گریه ی ناز میکردی اما از ٣ نیمه شب سه شنبه ٥ مهر شروع کردی به گریه های شدید و . . .
بگذریم
از ١٥ روزگی آگاهانه میخندیدی و از ٢٠ روزگی حرف میزدی
یه خاطره با مزه از این دوران
اختیار دستاتو نداشتی وگاهی اوقات دستت روی سرت میرفت و موهاتو میکندی و وقتی دردت میگرفت جیغ میکشیدی و محکم تر موهاتو میکندی و ما به زور باید مشتت رو باز میکردیم
٣ ماه و١٠ روزت بود که جیغ زدن یاد گرفتی
وقتی ٩٧ روزت بودبوو کردن رو در حالی که آب دهنت رو میریختی بیرون یادگرفتی
و در همین روز برای اولین بار از پشت به روی شکم غلتیدی آفرین دختر زرنگم
پیشی کوچولوی ماحالا ٥ ماه و١٠ روزشه و خیلی چیزا یاد گرفته
وقتی من میگم وای وای وای موهامو میکنه
و
از روی شکم هم به پشت برمیگرده
عاشق با لیوان آب خوردنه
به قول قدیمی ها یکه شناس شده و همش میخواد بغل من باشه
دختر ملوسم ٥ ماه و٢٢ روزش بود که تونست بشینه
ایول ایول ................ شایلین خشملو ایول
٢٠/١/٩١
توپ توپی و دّدّ (اف اف) رو میشناسه
٩/٢/٩١
جیگرم بدون کمک از کسی یا چیزی خودش نشست
١٢/٢/٩١
اولین دندونت مبارکت باشه عسلم
١٥/٢/٩١
امروز برای دخترم یه روز متفاوته چون از دیشب میتونه چهار دست وپا بره
هوووووووورررررررررررراااااااااااااااااااااااااااا
ا
خواهرش وقتی از مدرسه اومد از تعجب چشمهای خوشگلش باز مونده بود باباش هم همینطور آخه یدفعه تونست چهار دست وپا بره
١٨/٢/٩١ دس دسی
٢٠/٢/٩١ نانای
٢٨/٣/٩١
بدون تکیه به چیزی ایستاد ودس دسی کرد
یه خاطره شیرین
ما خیلی کارا به شایلین یاد میدیم اما اما جیگرم هر کاری که عشقش بکشه انجام میده مثلا نازی رو بهش یاد دادیم اما انجام نمیداد تا اینکه یه شب وقتی همه لامپها خاموش بود ومن خودمو به خواب زده بودمبدون اینکه من بهش بگم نازیم کرد
اما چه نازی ای دستش رو محکم میکوبید روی صورتم ومیکشید پایین و در آخر هم یه چنگ ضمیمش میکرد اما چقدر لذت بردم وقتی نگفته اینکارو کرد میگفت نانییییییییییییییییی نانییییییییییییییییییی
١٧/٤/٩١
باورم نمیشه دختر نانازم میتونه راه بره
١٣/٥/٩١
دخترم واسه خودش فوتبالیستی شده
وقتی میگه إ إ إ إ إ = یعنی اینکه دریبل میکنه آخه هر موقع به توپ لگد میزنه باباش همینو میگه